شازده کوچولو

ساخت وبلاگ

زندگی
ضجه ای جانکاه است
در میانِ دو خنده ی مستانه!

و شاید
بالعکس ...

 

شازده کوچولو...
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezayeoa بازدید : 182 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 23:24

حدود سه ماهه که تهرانم، خوب و ناخوب، ریبا و نازیبا، زمان و بی زمان می گذره! خوبی زندگی همین سیال بودن و در گذر بودنشه. چند روز پیش قرار شد من و "ر" بریم سینما، من توی تهران، اون توی شیراز و هم زمان! البته جور نشد، چون اونجا فیلم «صفر تا سکو» رو برداشته بودن از رو پرده! خلاصه مشغول دیدن فیلم بودم که رفتم جای خالی "ر" رو احساس کنم که کسی نیست حسمو باهاش تقسیم کنم یهو دیدم یک آقای مسنی با موی و محاسن بلند و سپید مشغول پاک کردن چشماشه! گفتم وای چه خوب، سبک شدم، یکی هست که حس منو داشته باشه! خودمو درگیر یه سری مسائل کردم که درست و نادرستش با خدای لطیف و خبیر ... به نتیجه ی جالبی رسیدم چند روز پیش بعد اینکه یکی ازم پرسید چرا نمی ری فلان جا، پیش فلانی؟! گفت چه قدرتی داری؟!گفتم پشت هر قدرتی، نفرتی هست و پشت هر نفرتی، یه عشق! خلاصه شروع کردیم به تجربه ی زندگی جدید، خدا کنه سربلند بشم پیش روحم که کشوندمش از اون سر دنیا آوردمش اینجا سیرشو طی کنه!* روز دانشجو هم مبارک! :) شازده کوچولو...
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezayeoa بازدید : 201 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 23:24